رمضان سواد خواندن و نوشتن نداشت. از من خواست به خانوادهاش نامه بنویسم. گفت: بنویس تا سر صدام را نیاورم، به خانه برنمیگردم. در عملیات به عنوان حمل مجروح شرکت کرد؛ اما مجروحی برای حمل نداشت. هوا سرد بود. رمضان رفت زیر برانکارد و خوابید. دو روز بعد از عملیات با هم اسیر شدیم.
برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 6 تاريخ : سه شنبه 28 فروردين 1403 ساعت: 12:05
در مسیر عملیات بودیم. مجروحین شبهای قبل، روی زمین افتاده بودند. از تشنگی تقاضای آب میکردند؛ اما برایشان ضرر داشت. انصاری قمقهاش را از فانسقه باز کرد و به یکی از مجروحین داد. خدایا! او داراییاش را به تو داد. تو هم داراییات را به او بده!
برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 5 تاريخ : سه شنبه 28 فروردين 1403 ساعت: 12:05
برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 5 تاريخ : سه شنبه 28 فروردين 1403 ساعت: 12:05
گریه میکرد که چرا در بهشت نماز نیست. رزه امام علی(ع)...
برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 18:26
وقتی بچه بودیم، با هم گلاویز شدیم. آنقدر همدیگر را زدیم تا خسته شدیم. در یک لحظه تصمیم گرفتیم از هم فرار کنیم. تو به آن سو، من به این سو! از هم که دور شدیم، به هم خندیدیم. وقتی بزرگتر شدیم، با هم جبهه رفتیم. تو شهید شدی، من اسیر شدم. خدا رحمتت کند عزیزم!
برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 18:26
شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان است. علی آنقدر اوج میگیرد که گم میشود. نگویید مقام مردم به مقام علی نمیرسد. اصلا کوفیان غیرت ندارند تا دامن علی را بگیرند. پیروی از علی کار سختی نبود. فرمود: در بیت المال طمع نکنید. این هم سخت بود؟
یکی مشتی بدین بیدست و بیپا/ حدیث رستم دستان چه دانند؟
برچسب : نویسنده : nekat بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 18:26